خودشیفتگی چیست؟

من بی نظیرم! مگه نه؟!

تا الان با افرادی روبه رو بوده اید که حس کنید بیش از حد از خود راضی هستند؟ کسانی که خود را در هر کاری چند پله بالاتر از دیگران میبینند، خود را دائما میستایند و گویی که در قله ها به سر میبرند و کسی را هم سطح خود نمیدانند. به نظر شما اینگونه افراد دارای اعتماد به نفس بالا هستند یا دچار خودشیفتگی شده اند؟ اصلا خودشیفتگی چیست؟ چه تفاوتی با اعتماد به نفس بالا دارد؟ آیا هرکس که به توانایی های خود ایمان دارد و خود را میستاید فرد خودشیفته ایست؟ یا این ها فقط ناشی از اعتماد به نفس بالاست؟ خودشیفتگی خوب است یا بد؟

خودشیفتگی یکی از اختلالات ذهنی محسوب میشود. بطور ساده اگر بخواهیم تعریف کنیم، خودشیفته ها تمایل دارند که نسبت به خود در سطح بالایی فکر کنند و به خود بیش از حد توجه میکنند در حالیکه به دیگران خیلی کمتر از خود توجه میکنند یا اصلا توجه نمی کنند! فرد خودشیفته خودخواه، مغرور و تشنه ی توجه دیگران است. البته خودشیفتگی یک مفهوم مطلق نیست. یعنی نمیتوان گفت شما خودشیفته هستید یا نیستید؛ بلکه میتوان گفت شما چقدر خودشیفته هستید، زیاد یا کم. پس اگر فردی بعضی از نشانه های خودشیفتگی را داشته باشد نمیتوانید بگویید او خودشیفته ای است.

چه زمانی خودشیفتگی یک مشکل محسوب میشود؟

متخصصان بیان میکنند زمانی که خودشیفتگی به روابط فرد آسیب برساند و تصویر ذهنی او از خودش را تحت تاثیر قرار دهدف به گونه ای که نتواند تصویر واقع بینانه و درستی از خودش داشته باشد، خودشیفتگی یک اختلال محسوب میشود که اگر شدت آن بیشتر شود میتواند به یک بیماری ذهنی به نام اختلال خودشیفتگی شخصیتی تبدیل شود. حالتی که در آن دنیای فرد حول نیاز به تایید شدن میچرخد و هر عدم تاییدی میتواند برای فرد بحران ایجاد کند. یا اینکه فرد بطور کامل توجه کردن به احساسات دیگران را فراموش میکند و احساسات دیگران را نمیفهمد، او قبول میکند که یک فرد خاص است و با خود میگوید که تمام دنیا باید این موضوع را تایید کنند!

آینه، آینه!

ریشه ی واژه ی خودشیفتگی (Narcissism) از یک داستان یونانی در مورد مرد خوش چهره و رعنایی به نام Narcissus است که پس از دیدن تصویر خود در آب رودخانه، شیفته ی خود میشود و نمیتواند از نگاه کردن به خود دست بکشد. در خودشیفتگی، بر خلاف داستان Narcissus، لزوما فرد دارای قد رعنا یا چهره ی زیبایی نیست، بلکه فقط قانع شده است که او چیزی فراتر از دیگران است و این موضوع به یک اعتقاد درونی برای او تبدیل شده است. در حالیکه اینطور نیست! با این اعتقاد، فرد منتظر ستایش دیگران است؛ انتظار دارد که همه خود را چیزی پایین تر از او بدانند و در جهت او و خواسته هایش عمل کنند. ستایش؛ چیزی است که فرد خودشیفته از آن سیر نمیشود و در تمام طول زندگیش به دنبال دریافت آن از دیگران است. در حالیکه خود او هرگز دیگران را ستایش نمیکند، هرگز کسی را تایید نمیکند و هرگز احساسات دیگران برایش اهمیتی ندارد. حال اگر این جریان یک طرفه ی تایید و ستایش از جانب دیگران، برای ثانیه ای قطع شود، فرد خودشیفته به سرعت، با رفتاری خصومت آمیز و تهاجمی به آن عکس العمل نشان میدهد.

چیزی که در رادار افراد خودشیفته هرگز دیده نمیشود، اهمیت دادن به دیگران است. برای فرد خودشیفته، شما و احساساتی که دارید از کمترین اهمیت برخوردار هستند. شما برای او یا یک وسیله برای رسیدن به اهدافش هستید یا مانعی بر سر راهش. از یک فرد خودشیفته هیچ گاه همدلی نخواهید دید. شاید فکر کنید با این تفاسیر، تمام افراد خودشیفته ی پیرامون خود را تشخیص میدهید؛ اما اینطور نیست. افراد خودشیفته همیشه تهاجمی و قابل تشخیص نیستند؛ گاهی اوقات بسیار آرام، بر شما و روابطی که با شما دارند تاثیر میگذارند.

برای شناختن افراد خودشیفته لازم است بدانید که ظاهر باد کرده ی این افراد، در جهت پوشاندن ترسی است که در درون این افراد وجود دارد. کافیست کسی در مورد شخصیت یک خودشیفته انتقاد کند، یا به او توهین کند تا ببینید که چگونه شخصیت آنها در هم شکسته میشود و از خود چیزی نشان میدهند که تا کمتر کسی آن را مشاهده کرده است. خودشیفته ها تحقیر میکنند، توهین میکنند و میترسانند. بسیاری از تحقیقات، خودشیفتگی را به تهاجمی بودن یا خشونت مرتبط میدانند.

با این همه، خودشیفته ها در نگاه و برخورد اول به راحتی قابل تشخیص نیستند. بسیاری از این افراد در نگاه اول بسیار جذاب و خوب به نظر میرسند پس چه بسا افرادی که شیفته ی این افراد شوند و بخواهند بیشتر به آنها نزدیک شوند. با توجه به اطلاعاتی که تا بحال گفته شد، احتمال اینکه شما عاشق یک فرد خودشیفته شوید زیاد است؛ یک فرد جذاب، با اعتماد بنفس بالا و قاطع. که در واقع یک فرد خودشیفته و تهاجمی است و شما متوجه این موضوع نشده اید. اگر عاشق یک شخص خودشیفته شوید در ابتدا احتمالا مشکلی نخواهید داشت اما به تدریج تغییر رفتار او را خواهید دید. سرد شدن، سواستفاده کردن، رفتارهای ظالمانه و خشونت آمیز از رفتارهایی است که در ادامه احتمالا خواهید دید. و اغلب مواقع چیزی که دیده میشود، عدم صداقت و غیرقابل اعتماد بودن است. شاید با خود فکر کنید که افراد خودشیفته احتمالا علاقمند به داشتن یک همسر تایید کننده هستند که شخصیت آنها را کامل کند و حساسیت ها را از بین ببرند؛ اما اینطور نیست. افراد خودشیفته با تمامی تیپ های شخصیتی به مشکل برمیخورند و اگر با شخص خودشیفته ی دیگری دربیفتند، به سرعت به مشکل میخورند و رابطه ی خود را تمام میکنند.

اگر یک خودشیفته همکار شما شود چه؟

خودشیفته ها در مصاحبه های کاری خود عمل میکنند و در نگاه اول میتوانند اطرافیان خود را تحت تاثیر قرار دهند اما به تدریج، در محیط کار، میتوانید تغییر رفتار آنها را مشاهده کنید. این افراد توانایی های خود را بزرگتر از آنچه که هست تخمین میزنند و اگر شما خوب کار کنید احتمالا سعی میکنند شما را هم به زیر بکشند و وجهه ی شما را خراب کنند. آنها در محیط کاری هم هر کاری میکنند که دیگران را تحت تاثیر قرار دهند و از همه انتظار تایید دارند. این افراد سعی میکنند گفتگوهای مخفی با برخی از کارکنان داشت باشند، دیگران را نصیحت کنند در حالیکه کسی از آنها نصیحت نمیخواهد و بیشرمانه میتوانند ایده های دیگران را بدزدند. این افراد هرگونه عدم تایید از دیگران را با رفتاری خصمانه پاسخ میدهند. اگر رییس شما یک فرد خودشیفته باشد، تعجبی ندارد که افراد چاپلوس در محل کار شما به وفور دیده شود؛ زیرا رییس فقط به افراد تایید کننده علاقه دارد.

با وجود حرف هایی که تا کنون زده شد، خودشیفتگی همیشه بد نیست. مقدار کمی خودشیفتگی باید در انسان ها وجود داشته باشد تا بتوانند اعتماد به نفس داشته باشند و از زندگی لذت ببرند. خودشیفتگی در دوز پایینی از آن، موجب میشود که فرد احساس تنهایی، ناامیدی و افسردگی نکند. افرادی که در حد نرمالی خودشیفته هستند، سخنوران و روانشناسان خوبی هستند که میتوانند احساسات خود و دیگران را به خوبی مدیریت کنند. به همین خاطر است که این افراد در دنیای کار، افرادی هستند که معمولا دستمزدهای بالاتری دریافت میکنند و پست های بالای سازمانی را تصاحب میکنند. پس خودشیفتگی به خودیِ خود چیز بدی نیست؛ اما وقتی از حد نرمال خود عبور میکند به یک مشکل تبدیل میشود که روابط افراد را تحت تاثیر قرار میدهد. جالب است بدانید که افراد خودشیفته از بیان کردن خودشیفتگی خود هیچ ابایی ندارند! کافیست از آنها بخواهید در مورد خودشان صحبت کنند. بدون درنگ از خودشیفتگی خود صحبت میکنند و احتمالا شما را دعوت میکنند که مثل آنها باشید و شاید به شما صفت محافظه کار بودن را نیز نسبت دهند. آنها هرگز از کارهای خود و سبک زندگی خود پشیمان نیستند و هرگز معذرت خواهی نمیکنند!

در مواجهه با افراد خودشیفته چه باید کرد؟

مرز تعیین کنید: در مواجهه با این افراد باید در مرحله ی اول وارد بازی آنها نشوید! باید برای خود مرز تعیین کنید و در مواجهه با افراد خودشیفته از این مرز عبور نکنید. آنها از دعوا و قلدری کردن استقبال میکنند. شما باید زمانی که این افراد قصد قلدری، تنبیه کردن یا فریب دیگران را دارند از حد خود عبور نکنید و خودتان باشید. خودشیفته ها اگر از شما واکنش نبینند از خودشان مأیوس میشوند!

با ظرافت انتقاد کنید: اگر بخواهید به هر طریقی تصویر افراد خودشیفته را ذره ای تهدید کنید، به شدت آنها را عصبانی خواهید کرد. برای انتقال نظرهای خود به افراد خودشیفته یا انتقاد کردن از آنها، در تمام لحظات روی خودتان و حسی که از رفتارهای او میگیرید تمرکز کنید. هرگز به یک خودشیفته نگویید که "تو آزاردهنده هستی"؛ باید بگویید "من از رفتارهای تو احساس آزردگی میکنم".

محل را ترک کنید: افراد خودشیفته با انتقاد کردن به سرعت عصبانی میشوند. هنگامی که عصبانی شده اند محیط را ترک کنید یا صحبت کردن را به زمان دیگری موکول کنید.

جروبحث نکنید: اگر با افراد خودشیفته جروبحث کنید اصلا حرفهای شما را نمیشنوند!

درمان:

خودشیفتگی درمان کلینیکال و حرفه ای ندارد. بیشتر متخصصان میگیوند که خودشیفتگی با گفتاردرمانی بهبود می یابد و اطرافیان میتوانند با بازخورد دادن به فرد او را از نتیجه ی رفتارهایش آگاه کنند تا بتواند در جهت تغییر اقدام کند.

منبع:

Webmd.com